02 December, 2010

ته نشینی

قطره های باران که به زمین می خورند دیگر فرقی نمی کند که کجا باشم
کنار باغچه حیاط در حال پوزخند زدن به کرم های خاکی سرگردانی که دنبال سر پناه اند
یا کنج اتاق در حال وارسی تارعنکبوت ها و شمردن حشرات در بند
یا روی نیمکتی کنار اقیانوس آرام و تماشای مرغان دریایی متمدنی که پیتزا می خورند
...
هر کجا که باشم دیگر خیس نمی شوم
.
 در عوض سیلابی از اشک خودش را مدام به پیکرم می کوبد
بی آنکه روزنه ای برای خروج خود بیابد

No comments: